روزی بد ولی شبی خوش
امروز چهارشنبه سی و یکم خرداد سال هزارو سیصدو هشتادو پنج بود ساعت هشت و ربع از خواب پاشدم و رفتم مغازه . گلرخ ساعت نه رفت مغازه خالش . تا ظهر هر طوری بود خودمو مشغول کردم . ساعت دوازده و نیم رفتم خونه و اولین کاری که کردم به اینترنت وصل شدم ببینم گلرخ برام آف گذاشته یا نه اینقدر سرش شلوغه که دیگه مارو فراموش کرده . هر کاری کردم به سایت یاهو وصل نشدم . تا ساعت سه شاید ده بار به اینترنت وصل شدم و هی مسنجر رو امتحان کردم ولی جواب نمیداد که نمیداد . برای دومین روز بود که از ساعت دوازده تا سه ونیم مسنجر تعطیل بود . خواستم چرتی بزنم ولی خوابم نمیبرد . اعصابم از اینترنت داغون بود . ساعت سه ربع کم رفتم مغازه . دختر عموهای گلرخ خونشون بودن . ساعت چهار گلرخ با اکرم دختر عموش رفتن بیرون و منم ساعت پنج ونیم مغازه رو بستم رفتم خونه تا مسابقه فوتبال ایران و آنگولا رو تماشاکنم. بین دو نیمه یک سری رفتم مغازه . گلرخ برگشته بود خونه . آخر بازی هم که با نتیجه یک بر یک مساوی تموم شد رفتم مغازه دیدم گلرخ خونه عموشه و داره با دختر عموهاش میرن رو پشت بوم . ایندفه گلرخ سعی میکرد تو چشم نباشه و سریع بره بشینه تا من چیزی نگم یا ناراحت نشم . تا ساعت نه شب که من مغازه بودم و گلرخ هم روی پشت بوم بود ولی نه مثل دفعات گذشته . منم بابت همین کارش ازش ممنونم مغازه رو بستم و اومدم خونه . به اینترنت وصل شدم و یکراست آفها رو چک کردم . مسنجر درست شده بود وتنها یک خط پیغام از گلرخ بود و اونم در جواب من که بهش گفته بودم چرا جواب پیغامهامو نمیدی نوشته بود ببخشید نتونستم جواب بدم . منم براش پیغام دادم که دلم براش تنگ شده و میخوام صداتو بشنوم . هنوز انگشتم از روی کلید اینتر بلند نشده بود که دیدم اینترنت قطع شد و صدای زنگ تلفنم بلند شد . نگاه به صفحه نمایش که کردم و شماره گلرخ رو دیدم یهو هول شدم و گوشی رو سریع برداشتم . تو اون لحظه با خودم گفتم اگه از خدا چیز دیگه ای خواسته بودم به این سرعت اجابت میکرد یا نه . شاید مکالمه ما چند ثانیه بیشتر طول نکشید ولی کلی حالم رو دگرگون کرد و دلم آروم گرفت
بعدش پاشدم رفتم خونه امین اینا و ویندوز کامپیوترشونو عوض کردم . سی دی ویندوزی رو که از طریق اینترنت خریداری کرده بودم رو برای اولین بار نصب کردم .
گلرخ گفت که امشب بیدار میمونه و تایپ میکنه ولی ساعت یازده و نیم که برگشتم خونه دیدم تموم چراغهاشون خاموشه و خوابیدن . منم بعد از دیدن نیمه دوم فوتبال آرژانتین و هلند اومدم اطاقم و الانم ساعت دوازده و چهل دقیقست که دارم اینا رو تایپ میکنم .احتمالا جمعه با دوستام بریم بیرون . البته هنوز قطعی نشده . تا ببینیم فردا خدا چی میخواد وچی میشه
بعدش پاشدم رفتم خونه امین اینا و ویندوز کامپیوترشونو عوض کردم . سی دی ویندوزی رو که از طریق اینترنت خریداری کرده بودم رو برای اولین بار نصب کردم .
گلرخ گفت که امشب بیدار میمونه و تایپ میکنه ولی ساعت یازده و نیم که برگشتم خونه دیدم تموم چراغهاشون خاموشه و خوابیدن . منم بعد از دیدن نیمه دوم فوتبال آرژانتین و هلند اومدم اطاقم و الانم ساعت دوازده و چهل دقیقست که دارم اینا رو تایپ میکنم .احتمالا جمعه با دوستام بریم بیرون . البته هنوز قطعی نشده . تا ببینیم فردا خدا چی میخواد وچی میشه
نظرات:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< خانه